نوشته‌ها

افسانه‌ی عدالت

هر دو انسان بودند و بر همین خاک و زیر همین آسمان در یک روز تولد یافتند. یکی نامش شد توفیق که از جنگ و ناامنی افغانستان به ایران گریخت و برای گذران زندگی باربر شد. یکی نامش شد فیلیپ و در آلمان به تحصیل پرداخت و کارمند یک شرکت شد. فیلیپ سال پیش برای کوهنوردی به ایران آمد و اتفاقی با توفیق آشنا شد که حمل وسایلش را تا بالای کوه بر عهده داشت. ‏فیلیپ موز میخورد و عکسبرداری میکرد، توفیق عرق میریخت و قدمهایش را می‌شمرد. فیلیپ به پرواز بعدی‌اش به ژاپن فکر میکرد، توفیق به قاچاقبر و خطرات و هزینه فرار از مرز ترکیه. ماه بعد که فیلیپ در طبیعت ژاپن با شکوفه‌های گیلاس عکس می‌گرفت، برف داشت جنازه‌ی یخ زده توفیق را در کوهستان مرزی ترکیه می‌پوشاند.
‏زندگی جبری بی رحم و کثیف است، برای من از عدالت نگو.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۵۷

‏تو دوری از من، بسیار دور
هر بار که میگویم "دوردست"
انگار که گفته باشم "تو"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۵۶

‏ما پایمان لغزیده. سقوط مقدر است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۵۳

‏تشنگی لازمه‌ی لذت سیراب شدن است. ضرورت رسیدن به هر لذت عبور از چاله‌ی رنجی است و من به امید تبسمی کمرنگ، پایم را از گل و سنگلاخ مسیر زخمی و آلوده کرده‌ام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

آنارشیسم به روایت لوئیس بونوئل

لوئیس بونوئل در کتاب خاطراتش از جنگ اسپانیا مشاهداتش از رویکرد و رفتار آنارشیست‌ها را اینگونه شرح داده:

آنارشیست ها وقتی میخواستند سر مخالفی را زیر آب کنند معمولا شب‌ها سراغش میرفتند و میگفتند: "بیا بریم گشتی بزنیم." و من میترسیدم یک شب درِ خانه‌ام را بکوبند و این جمله را بگویند...
یک بار که برای دیدن سردبیر مجله کارگری آنارشیستی ال‌سندیکالیستا به کافه کاستیا رفته بودم، او گفت: «ما در توره لودونس یک پایگاه آنارشیستی تشکیل داده‌ایم و تا حالا ۲۰ خانه را تصرف کرده‌ایم. تو بیا یکی از آن‌ها را بردار.» از حرف او مبهوت ماندم: این خانه‌ها مال کسانی بود که یا تیرباران شده و یا فرار کرده بودند...
چریک‌های آنارشیست از دامنه کوهستان گواداراما که جنگ جریان داشت، هر شب به شهر سرازیر می‌شدند و میکده‌ها را چپاول می‌کردند. روزی با دوست آهنگ‌سازم در کافه‌ای غذا می‌خوردیم. خبر داشتیم که پسر صاحب کافه در جنگ با نیروهای فرانکو در حوالی سیرا گواداراما به سختی مجروح شده است. ناگهان چند آنارشیست مسلح وارد شدند و با گفتن «درود هم‌قطاران!» شراب خواستند. من نتوانستم خشم خود را نگه دارم و به آن‌ها گفتم به جای چپاول کردن مغازه مرد شریفی که پسرش در بستر مرگ افتاده، بهتر است به کوهستان بروند و مبارزه کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۵۰

‏از خواب که بیدار میشوم مثل ماهی جدا مانده از آبم، افتاده بر ساحل خشکْ زیر تیغ آفتاب. میلی در من میگوید چشم ببند و فراموش کن آب را و بگذار آفتاب بسوزاند و خاکسترت کند. اما هر بار آفتاب را پس میزنم و دوباره میلغزم توی آب و جریان رود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۴۹

‏ما زخم خوردیم و آتش خشم در دلمان شعله کشید اما چون به بیرون راهی نیافت تنها خودمان را سوزاند. عده‌ای ذره ذره خاکستر شدند و آنها که زخمشان کاری بود یکباره گُر گرفتند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۴۸

‏یک علت فوبیا کابوس‌هایی است که در خواب می‌بینیم. ترسِ بزرگنمایی شده و غیرعادی مواجهه با یک جانور یا یک موقعیت تاثیرش محدود به خواب نیست و هر بار که در عالم واقعیت در موقعیتی مشابه قرار بگیری همان ترس سوررئال کابوس‌وار تداعی میشود. ‏وحشت اغراق آمیز از موجودات افسانه‌ای هم مثل جن و دیو و آل و بختک هم یک ریشه در کابوس دارد. خواب حس ترس و اضطراب را به نمادهای ملموس تبدیل میکند که میتوانند دارای شکل و صدا باشند. این اشکالِ غالباً مبهم عالم خواب بر زمینه‌ی متفاوت عالم واقعیت که بنشینند جلوه‌ای جادویی پیدا میکنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۴۷

‏از سکوتِ بیشه است، زیبایی آواز پرنده
از سیاهی شب است، درخشش ستاره‌ها
از نیستی است، ظهور جرقه‌های هستی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۴۶

‏از تعلق میترسم چون هجران در پی دارد. تعلق فرو کردن قلابی است در بدن. اگر قلاب یکباره کنده شود تحمل درد آسانتر است. اما چطور میشود کنار آمد با زخمی که ذره ذره دارد دهان می‌گشاید و بزرگ میشود و تو حتی نمیدانی اصلا متوقف خواهد شد؟ و تا کجا پیش خواهد رفت؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۴۵

‏ناکامی هم زیباست، چون نطفه‌ی کامروایی در خود دارد. این نطفه میمیرد و غم شیرینْ هیولای هول‌انگیز میشود اگر ناکامی در ورطه‌ی تکرار بیفتد. در پس ابر تیره آفتاب نشسته و آنسوی خورشید بی لکه توده ابرهای سیاه جولان میدهند، اما تماشای ابرها که یکنواخت و مداوم شود خورشیدِ پشت تاریکی خاموش میشود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۴۴

‏از رویاها و لذات بی مانند عالم خواب میشود این نتیجه را گرفت که مغز انسان به گیرنده رویا مجهز است و آن را جذب و هضم میکند اما فرستنده دنیای واقعیت خاموش است! ظرف لذت عالم بیداری محدود است. مرزهای واقعیت حتی چشم دیدن رویاهای ما را ندارند و همینکه به اوج رویایی میرسی بیدارت میکنند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۴۳


تلخ‌تر از مرگِ آزادی، خو کردن به قفس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۴۲

‏یک هدف تقابل و جدال میان آرا و افکار تخریب پایگاه فکری طرف مقابل است، اما یک مقصود اصلی انسجام دادن و تقویت پایگاه فکری خودت و مصون کردنش از فروپاشی است. هر حمله نوعی دفاع است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۴۱

‏به دل شب می‌زنم،
نه به قصد رویارویی
در آن پناهی می‌جویم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی