نوشته‌ها

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جهان» ثبت شده است

190

ما مقصد بادها نیستیم. باد نمی‌آید، میرود. انسان در میانه‌ی جریان جهان حرکت میکند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۷۰

‏انگار تمام مدت بر لبه‌ی دنیا ایستاده‌ بوده‌ام و در حال نظاره‌ی بازی دیگران. با هیچ جمع و سازمانی جان به یک قالب نمیشوم. بچه که بودم در مدرسه از پنجره‌ی کلاس بیرون را تماشا میکردم و همیشه غبطه میخوردم که چرا در آن لحظه درخت کاج توی حیاط نیستم یا آن پاره آجر افتاده پای دیوار.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۶۹

‏برای ما که جهانی دیگرگونه می‌خواهیم باران و درخشش ناگهانِ صاعقه منظره‌ای نو است، اما هر چه باشد باران است و همدست همین دنیا. از پشت پنجره کنار می‌رویم و پرده‌ها را می‌کشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۶۳

‏رو گرفت از من
و جهان خالی شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۴۴

‏از رویاها و لذات بی مانند عالم خواب میشود این نتیجه را گرفت که مغز انسان به گیرنده رویا مجهز است و آن را جذب و هضم میکند اما فرستنده دنیای واقعیت خاموش است! ظرف لذت عالم بیداری محدود است. مرزهای واقعیت حتی چشم دیدن رویاهای ما را ندارند و همینکه به اوج رویایی میرسی بیدارت میکنند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۱۸

‏نه محیط و جامعه انتخاب ما بوده نه این سرشت گریزناپذیر، اما بخاطر جرمی مجازات می‌شویم که سرشت و محیط عامل پیدایش آن هستند. بار جهانی بر شانه‌ی ماست و نمی‌توانیم کنارش بزنیم مگر با در هم شکستن خود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۰۳

‏جهانْ غیابِ توست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۹۷

‏در چار گوشه‌ی جهان آزاد

در چار دیوار اتاق آزاد

در چار ستون تن محبوس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۷۳

دنیا را بیابان میخواهد

او که در حال غرق شدن در دریاست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۶۴

در دنیایی زندگی می‌کنیم پر از زنجیر و زندان. اگر حتی سراسر زندگی بیهوده و بی معنی باشد، در چنین دنیایی اولین چیزی که معنا پیدا می‌کند طغیان علیه زنجیرهاست و ازین طغیان گریزی نیست. حتی خودکشی، این آخرین اقدام هم حمله به زنجیری است و حرکتی برای خلق معنا و امید. گیرم شوقی است بی دوام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۵۹

دنیا زندان بزرگی است و زندگی یک بازی که میدانش دنیاست. برنده اوست که بازی را ترک می کند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۵۵


در تاریکخانه‌ی دنیا به هزار در چنگ می زنی تا راهی بیابی و عاقبت همان دری بیرونت می برد که به درون راهت داده بود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۳۹

خیابان آشفته‌ام می‌کند

آسمان تنهایم

هر گوشه‌ی جهان

تکه‌ای از من است

به هر سو بگریزم

به خودم می‌رسم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

شادی چراغی‌ست

شادی

چراغی ست

که روشن می کنی

در تاریکی اتاق

تو اتاق را می بینی و

این همه نور

من به جهان فکر می کنم و

آن همه تاریکی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۲

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی