نوشته‌ها

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تنهایی» ثبت شده است

۱۸۴

‏بعد از مرگ آنقدر تنها میشوم که دیگر حتی با خودم هم نیستم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۸۳

‏تو رفتی
و سکوتی جایت را گرفت
و سکوتی با من ماند
تا خیابان
تا خانه
تا توی گور.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۷۰

‏انگار تمام مدت بر لبه‌ی دنیا ایستاده‌ بوده‌ام و در حال نظاره‌ی بازی دیگران. با هیچ جمع و سازمانی جان به یک قالب نمیشوم. بچه که بودم در مدرسه از پنجره‌ی کلاس بیرون را تماشا میکردم و همیشه غبطه میخوردم که چرا در آن لحظه درخت کاج توی حیاط نیستم یا آن پاره آجر افتاده پای دیوار.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۱۹

‏وقتی که تنهایی همه چیز در اطرافت به شکل موجوداتی منفرد و منزوی درمی‌آیند و مثل هزار آینه در هزار شکل تنهایی را تکثیر می‌کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۱۶

‏ما کودکانی بودیم که در خیابانی ناآشنا مادر دستمان را رها کرد تا برود پی کاری و بازگردد، و دیگر برنگشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۱۵

‏یک راه مطلوب آدم‌ها برای گریز ار رنجِ درک نشدن توسط دیگران، تجسم و نمایش خود بعنوان موجودی غیر انسان است. دردی است میان هم‌نوعانت غریبه باشی. پس نقاب اژدها به صورت می‌زنیم، نام اشیاء بر خود می‌گذاریم و نقش درختان بر سینه می‌کشیم چون منطقی‌تر است و قابل هضم و پذیرش، غربت یک اژدها یا شئ یا درخت در میان جمعیت انسان‌ها.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۱۳

‏یک راه فرار از تنهایی و تک افتادن همراهی با امواجی است که در اثر حرکت همزمان توده‌ای از جامعه به یکسو تشکیل شده. مانند ‎#مدگرایی. انسان هم از تک افتادن و جدایی از جامعه می‌ترسد هم از سویی می‌خواهد خاص و متمایز بودن را تجربه کند. مدگرایی پاسخی به هر دو نیاز است ‏اما همرنگی که در تضاد با تک بودن است پیوسته تو را به جایی بازمی‌گرداند که از آن گریخته‌ای! لباسی می‌خری نو و متفاوت اما به زودی متوجه می‌شوی آنقدرها هم تک و خاص نیستی چون در یک گروه بزرگ قرار گرفته‌ای با ظاهری مشابه خودت. همین تضاد و تقابل باعث پویایی صنعت مد می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۰۸

‏وقتی که تنهایی، هر چیزی که زندگی در آن جاری‌ست به تندیس یادبودی از خاطره‌ای دور بدل می‌شود. تنهایم، و همه اشیاء پیرامون اسکلت‌های به جا مانده از زندگانی است که سال‌هاست مرده‌اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۸۹

‏بعید می‌دانم کسی منزوی و جامعه گریز شود به این دلیل که از بودن در جمع بیزار است. ما به درون تنهایی می‌خزیم چون اجتماع مطلوب را نیافته‌ایم. وگرنه کیست که نچشیده باشد طعم یک کمبود را بعد ترک جمعی دوستانه. هنگام وداع نگاهی به پشت سر می‌اندازیم انگار تکه ای از خود را جا گذاشته‌ایم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۲ت

.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۴۶

پرنده‌ای که دوستش داشتم

از لابلای شاخه‌ای پرید و

دیگر بازنگشت.

حالا

در فضای خالی میان شاخه‌ها

تنهاییم پیداست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۳۹

خیابان آشفته‌ام می‌کند

آسمان تنهایم

هر گوشه‌ی جهان

تکه‌ای از من است

به هر سو بگریزم

به خودم می‌رسم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۳۸

من یعنی منِ تنها

با تو که باشم من نیستم، تویی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۲۲

آه، کاکتوس کوچکم

در بیابان آنقدر تنها نبودی

که در میان این شمعدانی‌ها

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

خواست تنها باشد

خواست تنها باشد

کبریتی کشید

و میان تاریکی رفت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی