نوشته‌ها

۴۰ مطلب با موضوع «دیگر نوشته‌ها» ثبت شده است

هیولای درون

ترس‌ها و موانع و معایب و مصائب که در زندگی روانمان را می‌آزارند به شکل دیو و جن و هیولا و حیوانات درنده‌خو و اشکال دیگر در خواب‌هایمان نمود پیدا میکنند. اما همه مشکلات و دشمنانی که در زندگی داریم بیرون از ما نیستند که؛ شاید آن نقص و ضعفی که روال زندگی‌ات را مخدوش و تیره کرده درون خودت باشد. پس وقتی هیولایی در خوابت میبینی که در‌ پی‌ات می‌دود در تعبیر خواب‌ها همیشه دنبال مقصر و دشمنی بیرونی نباش، شاید آن هیولا خودت باشی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

آگاهی از اسارت، قدم اول آزادی


اول قدم برای آزاد شدن پذیرش اسارت و لمس حصارهاست. او که حصاری گرد زندگی‌اش نمیبیند یا به اقتضای شرایط و منافع بر دریچه مغزش پرده سیاه جهالت زده و برچشمش چشم بند تا ترجیحش ندیدن و ندانستن باشد، از چه میخواهد آزاد شود؟ قدم اول به سمت آزادی آگاه شدن است و آنجا که زندان هست اما آگاهی نیست، آزادی هم نمی‌آید.
در فیلم نمایش ترومن این موضوع به شکلی داستانی و نمادین به تصویر کشیده شده. ترومن بعد سالها زندگی عادی متوجه می‌شود که بازیگر یک نمایش تلویزیونی در شهری مصنوعی و محصور است و از بدو تولد هزاران دوربین زندگی‌اش را بعنوان یک شوی محبوب در سراسر جهان پخش کرده‌اند. کارگردان نمایش می‌گوید ترومن نمی‌داند که یک بازیگر است چون از ابتدا تنها آنچه که دیده و شنیده را بعنوان حقیقت پذیرفته و به همین خاطر زندانش را به آزادی از این محیط ترجیح می‌دهد. اما ترومن وقتی می‌فهمد ماجرا چیست و می‌فهمد همه حتی همسر و خانواده‌اش او را به بازی گرفته‌اند دست به نافرمانی می‌زند و حصاری که گرداننده نمایش دورش کشیده را کنار می‌زند و از آن شهر می‌گریزد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۹۳

‏درکی که از خود بعنوان موجودی مستقل و مختار و محدود به یک کالبد داریم میان ما و جهان اطراف مرزی کشیده و برای شکستن این مرز است که به خواب و خلسه پناه میبریم به امیدی که خاموش شود این ادراک و شکسته شود شیشه‌ی وجود و رها شود جوهر درون از حصار سنگین تن و بدود در بی کرانگی جهان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۹۲

‏اینکه ما بی‌نهایت را می‌فهمیم و طالب آنیم یعنی نوآوری و خلاقیت انسان هیچگاه متوقف نخواهد شد، اما هیچگاه به مطلوب نهایی نخواهد رسید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

گرت جونز افشاگر هولودومور


گرت جونز روزنامه نگار اهل ولز که مدتی هم از مشاوران نخست وزیر بریتانیا بود سال ۱۹۳۳ پس از سفری به شوروی و اوکراین از قحطی و گرسنگی وخیم اوکراین پرده برداشت که بعدا به قحطی هولودومور معروف شد. او طی این سفر مخفیانه از چندین روستا و منطقه مختلف بازدید کرد و مشاهداتش را از وضع فجیع زندگی مردم یادداشت کرد. هولودومور قطحی مهندسی شده استالین بود علیه اوکراین تا ایدئولوژی‌اش را تحمیل کند و هویت و ملی گرایی اوکراینی و جنبش‌های انقلابی و اعتراضات دهقانان سرکوب و متلاشی شود. طی این قحطی میلیون‌ها نفر کشته شدند. در آن زمان والتر دورانتی مسئول دفتر روزنامه نیویورک تایمز در مسکو بود و پس از گزارش جنجالی جونز شروع کرد به نوشتن مقالاتی در نیویورک تایمز و با ماله کشی بر جنایات استالین و کمونیسمِ قاتل سعی کرد افشاگری جونز را مخدوش و بی اثر کند. دورانتی نوشت در شوروی و اوکراین قحطی در کار نیست و این‌ها قصه و پروپاگانداست! سال ۱۹۹۰ کتابی درباره زندگی دورانتی منتشر شد به نام ماله کش استالین. با اینهمه دورانتی آنچنان هم میان مافیای رسانه نامحبوب نبود و از جمله برندگان جایزه پولیتزر نیز هست!
پس از افشاگری‌های جونز مقامات شوروی او را از سفر به ممالک شوروی منع کردند. جونز سال ۱۹۳۴ به ژاپن و چین سفر‌ کرد و در همین حین توسط راهزنان چینی ربوده و چند روز بعد در سن ۳۰ سالگی کشته شد. مرگ جونز هنوز یک پرونده مرموز باقی مانده و برخی گزارش‌ها از احتمال دست داشتن شوروی در قتل جونز نوشته‌اند.
فیلمی سینمایی به نام مستر جونز درباره زندگی گرت جونز و ماجراهای سفر او به اوکراین ساخته شده.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

کرونای انگلیسی؟!


حالا که عبارت "کرونای انگلیسی" نقل محفل و رسانه‌ها شده یادتون نره که:
▪شیوع کرونا (کووید۱۹) و دیگر ویروس مرگبار خانواده کروناویروس یعنی سارس که آن هم سال ۲۰۰۲ در جهان شایع شد هر دو از جنوب چین آغاز شدند.
▪چین به بازرسان سازمان بهداشت جهانی تا یک سال اجازه بازرسی از ووهان و مرکز ویروس شناسی ووهان برای کشف منشاء کرونا را نداد.
▪چین به بازرسان سازمان بهداشت جهانی درباره منشاء شیوع کرونا اطلاعات ناقص ارایه داد.
▪کارمندان مرکز ویروس شناسی ووهان پاییز ۲۰۱۹ پیش از اعلام رسمی شیوع دچار یک بیماری شدند.
▪چین لی ونلیانگ پزشک چینی که اولین بار درباره شیوع کرونا در چین افشاگری کرد را بازداشت و توبیخ کرد.
▪چین و به تبع آن سازمان بهداشت جهانی بخاطر دشمنی با تایوان نامه موجه و هشدارآمیز دولت تایوان درباره شیوع کرونا را در ماه دسامبر نادیده گرفتند و ژانویه اعلام کردند سندی مبنی بر سرایت انسان به انسان کرونا وجود ندارد.
▪چین سازمان بهداشت جهانی به ریاست تدروس ادهانوم که یک مارکسیست شناخته شده است را ترغیب (یا تهدید؟) کرد‌ که تا مدتها پس از شیوع وضع اضطراری و پاندمی اعلام‌ نکند.
▪چین روزهای اول شیوع پاندمی کرونا هزاران نمونه آزمایش مثبت را معدوم کرد.
▪چین وقتی کانون کرونا بود دیگر کشورها را تهدید میکرد که تردد و تجارت با چین را متوقف نکنند و حتی پایِش و اعمال پروتکل بهداشتی برای مسافران چینی را بدرفتاری و نژادپرستی نامید.
▪چین خودش وقتی کرونا را با سرعت به جهان صادر کرد یا مرزهایش را به روی جهان بست یا شدیدترین قرنطینه را روی مسافرین خارجی اعمال کرد.
منبع
https://www.google.com/amp/s/www.wsj.com/amp/articles/china-told-labs-to-destroy-coronavirus-samples-to-reduce-biosafety-risks-11589684291

https://www.bbc.com/news/world-asia-china-56054468

https://twitter.com/KenRoth/status/1374187893053341706?s=19

https://www.nytimes.com/live/2021/01/05/world/covid-19-coronavirus?smid=tw-nytimesworld&smtyp=cur#the-who-criticizes-china-for-not-letting-its-experts-into-the-country

https://www.nbcnews.com/nightly-news/video/who-team-scientist-wuhan-lab-workers-fell-sick-in-2019-104497733806

https://time.com/5826025/taiwan-who-trump-coronavirus-covid19/

https://twitter.com/WHO/status/1217043229427761152?s=19

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

سه فیلم درباره آلمان شرقی


معرفی سه فیلم با موضوع آلمان شرقی و روایت اختناق حاکم.
۱.انقلاب بی صدا (یا انقلاب خاموش)
دو جوان ساکن آلمان شرقی پس از تماشای فیلمی در سینمای آلمان غربی با ماجرای انقلاب ضد کمونیستی مجارستان آشنا میشوند و پس از بازگشت به مدرسه‌شان در آلمان شرقی بقیه دانش اموزان را متقاعد میکنند به یاد قربانیان انقلاب مجارستان دو دقیقه سکوت در کلاس مقابل معلم برگزار کنند. این سکوت آغازگر زلزله‌ای در مدرسه و موجب باز شدن پای ماموران اشتازی و مقامات رده بالای آلمان شرقی به ماجرا میشود. فیلم از یک سرگرمی شروع میشود و تا بحث‌های سیاسی، توبیخ، استنطاق، تهدید، تقابل، عشق، اشک و فرار ادامه می یابد. فیلم بر اساس داستانی واقعی است.
۲.زندگی دیگران
این فیلم داستان یک مامور مخفی آلمان شرقی و تلاش او برای شنود "زندگی دیگران" است. در سیستم‌های استبدادی یک عامل تفرقه و استبداد مرزکشی میان خودی و دیگری در جامعه و تجسم غیرخودی‌ها به شکل دشمن و دیو و کافر است. اما چه بسا بسیاری ماموران مزدور سرسپرده اگر از نزدیک با زندگی این "دیگران" و غیرخودی‌ها آشنا شوند و اشتراکات و همسانی‌ها را لمس کنند از وهم خودخواهی مطلق و دیوسازی از دیگران فاصله بگیرند. همان اتفاقی که برای مامور فیلم زندگی دیگران می‌افتد.
۳.بالون(۲۰۱۸)
این فیلم داستان واقعی زندگی خانواده اشترلزیک و وتزل است که برای گریز از حاکمیت وحشت، با تلاشی چندباره بالونی عظیم تهیه کردند و از المان شرقی به سمت آلمان غربی گریختند. داستان زندگی اشترلزیک و وتزل را در کتاب فرار از دیوار برلین هم شرح داده‌ام.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

ماجرای سیاهی و نژادپرستی


بحثی هم مدتی است در محافل فضلای روشنفکر پروگرسیو داغ شده درباره ارتباط نژادپرستی با هرچیزی که رنگش سیاه یا سفید است! از اصطلاحات و عبارات رایج و متون شعر و کتاب‌‌ها گرفته تا مواد شوینده و بهداشتی و جلد پفک. نه که بگوییم هیچوقت این رنگ آمیزی و نامگذاری‌ها نیت یا پیامد نژادپرستانه نداشته، اما چنان این وسواس بیمارگونه را به هر چیز تعمیم داده‌اند که گویی هر کسی هر جا رنگ و عبارت سیاه و سفید بکار برده قبلش یک دهن کجی به یک سیاهپوست کرده و با خشم یک سیاهپوست در مغزش تجسم کرده و بعد مثلا آمده نوشته شب است و چهره‌ی میهن سیاهه! این نوابع نمیدانند بسیاری از کاربردهای رنگ سیاه ریشه در عمیق‌ترین و کهن‌ترین حالات و احساسات و دریافت‌های انسان و پدید‌ه‌های تاریخی و طبیعی دارد. سیاه میتواند باعث آرامش و زیبایی هم باشد اما در بسیاری لحظات یادآور ظلمت، تباهی، ناپاکی، ستم، وحشت و مرگ است. چرا؟ یکهو یک شبه عده‌ای نژادپرست تصمیم گرفتند سیاه را بچسبانند به این صفات و مفاهیم؟ خیر. نور و روشنی و روز همواره از زمان ابوالبشر نشانه و لازمه‌ی رویش و رشد و حرکت زندگی بوده و شب در‌ نقطه مقابل و متضادش بوده که خاموشی می‌آورد و خواب و سکون. اصلا همین‌ تضادهاست که زندگی را حرکت میدهد. شب گستره‌ی ناشناخته‌ها را وسیع میکند و توانایی حواس و ادراک را ضعیف میکند و برای انسان حامل اسرار و ناشناخته‌های گاهاً ترسناک است. همین ضعف ادراک خودش بنیان اول ترس است. انگار دستی آمده پرده‌ای انداخته بر چشم و ذهنت. متل و داستان‌های جادویی و جن و دیو همیشه در شب تاثیر قویتری دارند. این فقط یک نمونه بود. مرگ خاموشی است و خاموشی سیاهی است. توی گور سیاهی است. چرک و ناپاکی که روزانه از دست میشویید معمولا تیره و سیاه است. و بسیاری علل و ریشه‌های دیگر. یکی از بزرگترین مفاهیم و نمادهای بشری را با پاک کردن رنگ سیاه و سفید از شعر و شامپو و شکلات نمیتوانید حذف کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۷۹

‏تو میخواهی چشم انداز روشن مسیرت و باورمندی‌ات به معنای زندگی ناهموار و متزلزل نشود پس هر صدای مخالفی را به مانند رویکردی ناقص و انحرافی تلقی میکنی. این واکنش برخاسته از آن ایمان دیرین توست نه حقیقت جویی. تو فقط هراس داری از سنگینی بار معنای زندگی بر دوشت کاسته شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

میراث چپ‌روی شاعران فارسی زبان


یکی نوشته چرا به چپ‌ها کینه دارید در حالی که بسیاری از بزرگان ادب و هنر ما چپ بوده‌اند! خب بیاییم نگاهی بندازیم به شاعران پیشرو در این مسیر ببینیم میراث چپ‌روی این بزرگان چه بوده که ما باید به آن ببالیم؟
‏یکی از این بزرگان هنرمند و از وارد کنندگان مارکسیسم به ایران احسان طبری است. او زمان اشغال ایران به دست استالین هم صدا با دیگر توده‌ای ها اعلام میکند باید به منافع شوروی احترام بگذاریم و امتیاز نفت شمال را به آنها اعطا کنیم! او بعدا به سرزمین دایی یوسف پناهنده شد و بعد از مرگ استالین جنایتکار شعری می‌سراید که یکی از مشعشعات ادبیات چپ محسوب میشود:
تو بهادر بودی، زمان میدانت
آفریدی نظمی، کان بُد همسانت
درسپردی آخر به همرزمانت
آن نظم بی‌خلل- رفیق استالین!
شاعر بعدی عارف قزوینی است. عارف در وصف امام لنین شعری سروده که در زمینه مجیزگویی یک رکورد حساب میشود:
ای لنین ‌ای فرشته‌ی رحمت
قدمی رنجه کن تو بی‌زحمت
تخم چشم من آشیانه‌ی توست
پس کَرم کن که خانه خانه‌ی ‌توست
یا خرابش بکن یا آباد
رحمت حق به امتحان تو باد
بلشویک است خضر راه نجات
بر محمد و آل او صلوات!
در راه تملق و بندگی بلشویک‌ها شاعران دیگری هم شانس خود را امتحان کردند.
فرخی یزدی میفرماید:
با پای جان به تربت پاک لنین بیا/تا بنگری به مقبره، تمثال انقلاب.
و محمدتقی بهار:
بلشویک است و یارْ لنین/خصمْ سرمایه و قلدری.
‏در این میان اما ابوالقاسم لاهوتی علاوه بندگی ادبی موفق شد به دربار استالین هم راه پیدا کند و مدتی به مقام وزیر فرهنگ شوروی در تاجیکستان نائل شد. لاهوتی شوروی را وطن خودش میدانست:
فخر دارم که ملک شورائی
داده اینسان بمن توانایی
فخر دارم که این شریف وطن
تکیه گاه منست و خانه‌ی من...
‏لاهوتی که شعری با عنوان "استالین جان" در کارنامه دارد معتقد بود هر کس دشمن شوروی باشد باید سرش را بزنیم و کفن پوشش کنیم:
هر سر که به نقصان حدود تو کند فکر
با دست دلیرانه‌ی خلق از بدن افتد.
خواهد کسی ار پاره کند رشته‌ی فتحت
از پارچه‌ی ننگ به رویش کفن افتد.
توتکیه گه رنجبر روی زمینی
بر پشت زمین زلزله از این سخن افتد.
بدخواه تو، هرکس که بود، نام سیاهش
بایست که از دفتر اهل زمن افتد...
خب، هنوز متعجبید چرا به این میراث متعفن که سال‌ها آب به آسیاب استبداد و کشتار و خفقان ریخته کینه داریم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

جورج اورول و جنگ اسپانیا

جورج اورول سال ۱۹۳۶ زن و زندگی در انگلیس را رها میکند و عازم اسپانیا میشود تا داوطلبانه تحت لوای گروه‌های کمونیست و آنارشیست علیه ارتش فرانکو که قصد کودتا دارد بجنگد. او ماه‌ها در بدترین شرایط بهداشتی و غذایی در جبهه‌ها کنار جناح چپ می‌ایستد و میجنگد اما بعد یک سال پاداشی که دریافت میکند برچسب خائن است که کمونیست‌ها و "رفقا" به او میزنند و تحت تعقیب قرار میگیرد و ناچار به فرار از اسپانیا میشود. یک عامل پیروزی فرانکو همین چند دستگی و تمامیت خواهی جناح مقابل است. در حالی که ارتش فرانکو در حال پیشروی است کمونیست‌ها و آنارشیست‌ها یقه همدیگر را گرفته توی سر هم میزنند که چه کسی قدرت را باید در دست داشته باشد و در میان خودشان هم جنگی در می‌گیرد!


فکر میکنم نوشتن قلعه حیوانات و ۱۹۸۴ با آن شور و حرارت بیشتر یک تسویه حساب شخصی به علت کینه‌ای بوده که اورول در جنگ اسپانیا از کمونیست‌های پیرو استالین به دل گرفت. اورول خوک‌های قلعه حیوانات را نماد بلشویک ها میدانست.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

انسان زائده‌ای بر چرخه‌ی طبیعت

خبری مربوط به روزهای گذشته: روستاییان سریلانکا هفت فیل را بخاطر مزاحمت برای مزارع و محل سکونتشان با سَم کشتند. خب، علت کجاست؟ جز این است که تنها علت اصلی هوشمندی و به تبع آن رشد جمعیت انسان بوده؟
‏تعادل طبیعت زمانی برقرار میشود که انسان به سطح حیوانی بازگردد. انسان باید توسط ببر و مار بلعیده شود و توی سیل و آتش خانه‌اش ویران شود و برای تغذیه و ایمنی صرفا به انچه که در طبیعت موجود است اکتفا کند و جلوی رشد جمعیتش گرفته شود. بشری که توانسته سلاح بسازد و در چشم بر هم زدنی ‏هزاران موجود درنده را از قلمروش محو کند و حتا آنها را در کنترل خود بگیرد و توانسته چنان استحکامی به آشیانه‌اش بدهد که قوای مهاجم طبیعت را مقهور ساخته و سخت‌ترین ویروس‌ها را تار و مار کرده با شعر و شوآف نه رشد جمعیتش متوقف میشود نه قدرت طلبی و دخل و تصرفش در طبیعت. انسان زائده‌ای است بر چرخه‌ی طبیعت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

افسانه‌ی عدالت

هر دو انسان بودند و بر همین خاک و زیر همین آسمان در یک روز تولد یافتند. یکی نامش شد توفیق که از جنگ و ناامنی افغانستان به ایران گریخت و برای گذران زندگی باربر شد. یکی نامش شد فیلیپ و در آلمان به تحصیل پرداخت و کارمند یک شرکت شد. فیلیپ سال پیش برای کوهنوردی به ایران آمد و اتفاقی با توفیق آشنا شد که حمل وسایلش را تا بالای کوه بر عهده داشت. ‏فیلیپ موز میخورد و عکسبرداری میکرد، توفیق عرق میریخت و قدمهایش را می‌شمرد. فیلیپ به پرواز بعدی‌اش به ژاپن فکر میکرد، توفیق به قاچاقبر و خطرات و هزینه فرار از مرز ترکیه. ماه بعد که فیلیپ در طبیعت ژاپن با شکوفه‌های گیلاس عکس می‌گرفت، برف داشت جنازه‌ی یخ زده توفیق را در کوهستان مرزی ترکیه می‌پوشاند.
‏زندگی جبری بی رحم و کثیف است، برای من از عدالت نگو.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

آنارشیسم به روایت لوئیس بونوئل

لوئیس بونوئل در کتاب خاطراتش از جنگ اسپانیا مشاهداتش از رویکرد و رفتار آنارشیست‌ها را اینگونه شرح داده:

آنارشیست ها وقتی میخواستند سر مخالفی را زیر آب کنند معمولا شب‌ها سراغش میرفتند و میگفتند: "بیا بریم گشتی بزنیم." و من میترسیدم یک شب درِ خانه‌ام را بکوبند و این جمله را بگویند...
یک بار که برای دیدن سردبیر مجله کارگری آنارشیستی ال‌سندیکالیستا به کافه کاستیا رفته بودم، او گفت: «ما در توره لودونس یک پایگاه آنارشیستی تشکیل داده‌ایم و تا حالا ۲۰ خانه را تصرف کرده‌ایم. تو بیا یکی از آن‌ها را بردار.» از حرف او مبهوت ماندم: این خانه‌ها مال کسانی بود که یا تیرباران شده و یا فرار کرده بودند...
چریک‌های آنارشیست از دامنه کوهستان گواداراما که جنگ جریان داشت، هر شب به شهر سرازیر می‌شدند و میکده‌ها را چپاول می‌کردند. روزی با دوست آهنگ‌سازم در کافه‌ای غذا می‌خوردیم. خبر داشتیم که پسر صاحب کافه در جنگ با نیروهای فرانکو در حوالی سیرا گواداراما به سختی مجروح شده است. ناگهان چند آنارشیست مسلح وارد شدند و با گفتن «درود هم‌قطاران!» شراب خواستند. من نتوانستم خشم خود را نگه دارم و به آن‌ها گفتم به جای چپاول کردن مغازه مرد شریفی که پسرش در بستر مرگ افتاده، بهتر است به کوهستان بروند و مبارزه کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۴۸

‏یک علت فوبیا کابوس‌هایی است که در خواب می‌بینیم. ترسِ بزرگنمایی شده و غیرعادی مواجهه با یک جانور یا یک موقعیت تاثیرش محدود به خواب نیست و هر بار که در عالم واقعیت در موقعیتی مشابه قرار بگیری همان ترس سوررئال کابوس‌وار تداعی میشود. ‏وحشت اغراق آمیز از موجودات افسانه‌ای هم مثل جن و دیو و آل و بختک هم یک ریشه در کابوس دارد. خواب حس ترس و اضطراب را به نمادهای ملموس تبدیل میکند که میتوانند دارای شکل و صدا باشند. این اشکالِ غالباً مبهم عالم خواب بر زمینه‌ی متفاوت عالم واقعیت که بنشینند جلوه‌ای جادویی پیدا میکنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی