نوشته‌ها

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نور» ثبت شده است

۱۶۱

من نوشته‌هایم را مثل نورافکنی در شب در دست گرفته‌ام تا راهم را بجویم. آنچه دیده میشود نور است، خودم در تاریکی پنهانم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۰۵

جیرجیرک خواند

دریچه‌ای در شب

گشوده شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۷۱

می‌توانی او را به تاریکی و سرما عادت دهی مادامی که از نور و گرما بی خبر است. اگر شعله‌ی شمعی را به او نشان دادی نمی‌توانی مانع شوی که به جستجوی آتشی بزرگتر نرود و اگر آتش را دید روزی خورشید را خواهد یافت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۴۵

چراغی روشن کردم

تا شب را کشته باشم

نور آشکار شد

تاریکی هم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

23

ریشه‌ها آب می‌نوشند

شاخه‌ها نور

آتش و آب

با هم آشتی می‌کنند

در رگ‌های درخت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

شادی چراغی‌ست

شادی

چراغی ست

که روشن می کنی

در تاریکی اتاق

تو اتاق را می بینی و

این همه نور

من به جهان فکر می کنم و

آن همه تاریکی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

و شعر

و شعر

کبریتی‌ست که می‌کشم

نه برای دیدن چیزی یا کسی،

که تاریکی را

زیباتر کنم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

خواست تنها باشد

خواست تنها باشد

کبریتی کشید

و میان تاریکی رفت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

دل‌مان روشن نشد

چراغ‌ را روشن کردیم

دل‌مان روشن نشد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

صد در و هزار دیوار

گله از سیاهی

کنار لاشه‌ی چراغی

که خودم سرنگون کردم

 
از مجموعه صد در و هزار دیوار
تاریخ انتشار: پاییز ۹۴
ناشر: فصل پنجم
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۲

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۴۴ب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی