نوشته‌ها

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آزادی» ثبت شده است

آگاهی از اسارت، قدم اول آزادی


اول قدم برای آزاد شدن پذیرش اسارت و لمس حصارهاست. او که حصاری گرد زندگی‌اش نمیبیند یا به اقتضای شرایط و منافع بر دریچه مغزش پرده سیاه جهالت زده و برچشمش چشم بند تا ترجیحش ندیدن و ندانستن باشد، از چه میخواهد آزاد شود؟ قدم اول به سمت آزادی آگاه شدن است و آنجا که زندان هست اما آگاهی نیست، آزادی هم نمی‌آید.
در فیلم نمایش ترومن این موضوع به شکلی داستانی و نمادین به تصویر کشیده شده. ترومن بعد سالها زندگی عادی متوجه می‌شود که بازیگر یک نمایش تلویزیونی در شهری مصنوعی و محصور است و از بدو تولد هزاران دوربین زندگی‌اش را بعنوان یک شوی محبوب در سراسر جهان پخش کرده‌اند. کارگردان نمایش می‌گوید ترومن نمی‌داند که یک بازیگر است چون از ابتدا تنها آنچه که دیده و شنیده را بعنوان حقیقت پذیرفته و به همین خاطر زندانش را به آزادی از این محیط ترجیح می‌دهد. اما ترومن وقتی می‌فهمد ماجرا چیست و می‌فهمد همه حتی همسر و خانواده‌اش او را به بازی گرفته‌اند دست به نافرمانی می‌زند و حصاری که گرداننده نمایش دورش کشیده را کنار می‌زند و از آن شهر می‌گریزد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۴۳


تلخ‌تر از مرگِ آزادی، خو کردن به قفس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۲۹

من از باتلاقی رهایی یافته‌ام اما این فکر که باتلاق هنوز زنده است و عده‌ای را به کام می‌کشد رهایم نمی‌کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

١٠٧

‏میلی هست برای بیشتر فرو رفتن، در او که از تعالی و خروج از باتلاقی بازمانده. امیدْ حرکت است و برای اسیر در باتلاق گاه ناامیدی آخرین چاره است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

١٠٦

‏خشم و اندوه محصول مبارزه است. زمانی رنج گرفتاری در باتلاق را حس می‌کنی که در حال تقلایی برای گریختن از آن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۰۴

‏کسی که آزاد باشد دستش به جایی بند نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۹۷

‏در چار گوشه‌ی جهان آزاد

در چار دیوار اتاق آزاد

در چار ستون تن محبوس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۶۳

طعم آزادی را نمی‌توان چشید مگر در کنار قفس‌ها. مثل او که در جستجوی هوایی تازه و رهایی از قید و بند روزمرگی از خانه و شهر به کوهستان می‌گریزد و در کوهستان پشت به صخره‌ها می‌نشیند تا شهر را تماشا کند و تکاپو و تقلای بشر را در قفس خودساخته اش. یا او که برای پرواز و درک لذت اوج گرفتن سوار بر هواپیمایی کیلومترها از زمین فاصله می‌گیرد و درست آن لحظه که می‌فهمد معلق در دل آسمان است از پنجره هواپیما چشم می‌دوزد به زمین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۵۹

دنیا زندان بزرگی است و زندگی یک بازی که میدانش دنیاست. برنده اوست که بازی را ترک می کند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۵۶

گاه زندان یک شهر است و درک آزادی با سفری طولانی ممکن می شود یا هجرتی بی بازگشت. گاه خانه است یا اتاقکی که با از جا کندن دیوارهایش می توانی به آنسوی حصار بگریزی. اما اگر زندان خودت باشی و میله ها و زنجیر و دیوارها همین تن و گوشت و استخوان، گریختن نمی توانی مگر با فرو ریختن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۵۵


در تاریکخانه‌ی دنیا به هزار در چنگ می زنی تا راهی بیابی و عاقبت همان دری بیرونت می برد که به درون راهت داده بود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۵۲

از دشت به کوهستان گریختیم و

از کوهستان به جنگل‌ها پناه بردیم

و ملول از آزادی

خانه‌ای بنا کردیم

با چهار دیوار

و دری

که به درون راه داشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۲۰

پرواز را رهایی می‌داند

پرنده‌ای که آشیانه‌اش شیار صخره‌هاست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی