نوشته‌ها

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غیاب» ثبت شده است

185

‏مایلم حفره‌ی درونم که همه‌ی نداشته‌هایم را در خود جا داده پر کنم. تنبلی‌ام از وسعت حفره است، از ناتوانی در پر کردنش.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۸۰

‏مقصد تویی، آنچه مسیر می‌نامم جای خالی توست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۶۲

‏تو برایم آب بودی و آفتاب
در غیابت اما من
همچنان می‌رویم و سبز می‌شوم.
قلب من درختی‌ست تنومند
که دور از ریشه به پهلو افتاده و
مرگ خود را باور ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۰۳

‏جهانْ غیابِ توست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۶۷

 

من تو را از ابتدا نه داشته‌ام نه هیچگاه نشانی از تو دیده‌ام پس چطور می‌دانم که ندارمت؟

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۵۰

مقصد که دریا باشد

مسیرت کوه و دشت و جاده نیست

جای خالی دریاست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۴۹

سپیدی کاغذ غیابِ توست

این کلمات سیاه اما

تو نمی‌شوند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۴۶

پرنده‌ای که دوستش داشتم

از لابلای شاخه‌ای پرید و

دیگر بازنگشت.

حالا

در فضای خالی میان شاخه‌ها

تنهاییم پیداست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۴۴

پیوسته تو را می‌جویم و نمی‌یابم. شاید تو آخرین مقصدی در این مسیر، شاید تو مرگی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۴۱

آخرین پرنده هم پرید

حالا درخت را نگاه می‌کنم

درخت بی پرنده را

که مثل دستان خالی نیازمندی

رو به آسمان دراز است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

جای خالی

همه چیز را دور انداختم

که فراموشت کنم

خانه خالی شد

جای تو خالی‌تر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

بودن تا نبودن

بودنت یک‌ جاست

نبودت همه جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی