نوشته‌ها

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شب» ثبت شده است

۱۴۷

‏از سکوتِ بیشه است، زیبایی آواز پرنده
از سیاهی شب است، درخشش ستاره‌ها
از نیستی است، ظهور جرقه‌های هستی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۴۱

‏به دل شب می‌زنم،
نه به قصد رویارویی
در آن پناهی می‌جویم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۳۲

‏صدایم زد در تاریکی
صدایش شمشیری شد
و بلور شب را دو نیم کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۱۷

‏صدایم زد در تاریکی

صدایش شمشیری شد

و بلور شب را دو نیم کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۰۵

جیرجیرک خواند

دریچه‌ای در شب

گشوده شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۹۳

کوهی هستم من

که بر ویرانه‌ام جاده‌ای بنا کرده‌اند

دیگران مرا جاده می‌خوانند،

من اما کوهی ویرانم

شب‌ها خودم را می‌بینم در خواب

فریاد می‌زند: من کوهم! من کوهم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

Jj4

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۲ت

.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۸۸

‏ما غروب را دیده‌ایم
آمدن شب شگفت‌زده‌مان نمی‌کند.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۴۷

چراغ ندارم

به تو فکر می‌کنم و

به دل شب فرو می‌شوم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۴۵

چراغی روشن کردم

تا شب را کشته باشم

نور آشکار شد

تاریکی هم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

A

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی