لوئیس بونوئل در کتاب خاطراتش از جنگ اسپانیا مشاهداتش از رویکرد و رفتار آنارشیست‌ها را اینگونه شرح داده:

آنارشیست ها وقتی میخواستند سر مخالفی را زیر آب کنند معمولا شب‌ها سراغش میرفتند و میگفتند: "بیا بریم گشتی بزنیم." و من میترسیدم یک شب درِ خانه‌ام را بکوبند و این جمله را بگویند...
یک بار که برای دیدن سردبیر مجله کارگری آنارشیستی ال‌سندیکالیستا به کافه کاستیا رفته بودم، او گفت: «ما در توره لودونس یک پایگاه آنارشیستی تشکیل داده‌ایم و تا حالا ۲۰ خانه را تصرف کرده‌ایم. تو بیا یکی از آن‌ها را بردار.» از حرف او مبهوت ماندم: این خانه‌ها مال کسانی بود که یا تیرباران شده و یا فرار کرده بودند...
چریک‌های آنارشیست از دامنه کوهستان گواداراما که جنگ جریان داشت، هر شب به شهر سرازیر می‌شدند و میکده‌ها را چپاول می‌کردند. روزی با دوست آهنگ‌سازم در کافه‌ای غذا می‌خوردیم. خبر داشتیم که پسر صاحب کافه در جنگ با نیروهای فرانکو در حوالی سیرا گواداراما به سختی مجروح شده است. ناگهان چند آنارشیست مسلح وارد شدند و با گفتن «درود هم‌قطاران!» شراب خواستند. من نتوانستم خشم خود را نگه دارم و به آن‌ها گفتم به جای چپاول کردن مغازه مرد شریفی که پسرش در بستر مرگ افتاده، بهتر است به کوهستان بروند و مبارزه کنند.