نوشته‌ها

اینجا چه می‌کنم؟

خواستم زنده بماند

نامش را بر سنگ، درخت و دریا نوشتم.

من او را می‌خواستم

میان سنگ، درخت و دریا چه می‌کنم؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

باورت نمی‌شود

می‌گویم: «همه می‌میریم.»
اما باورت نمی‌شود
و این سطرها را
یک یک پایین می‌روی
تا چیز بهتری پیدا کنی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

خواست تنها باشد

خواست تنها باشد

کبریتی کشید

و میان تاریکی رفت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

گریز


از دیوار به در،

از در به کجا بگریزیم؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

دختران جسور

دختران جسور

داستان زندگی ۱۰۰ زن

ترجمه: میلاد خان میرزایی 

نشر شفاف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

دریا

با قطره اشکی از چشمم افتاد

او که دریا خواندمش


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

تبر

با تبرت آمدی

درخت شاخه اش شکست

جنگل دلش


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

بن بست

این کوچه بن بست نیست
برای من که قصدم ماندن است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

قفس تن

پرندگانی هستیم

محبوس در قفس تن.

زندگی

بعدِ ما آغاز می شود


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

دل‌مان روشن نشد

چراغ‌ را روشن کردیم

دل‌مان روشن نشد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

صد در و هزار دیوار

گله از سیاهی

کنار لاشه‌ی چراغی

که خودم سرنگون کردم

 
از مجموعه صد در و هزار دیوار
تاریخ انتشار: پاییز ۹۴
ناشر: فصل پنجم
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

خوابیدم

خوابیدم

که تو را ببینم

خودم را دیدم

در جستجوی تو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۸۶

‏وقتی درونت دو احساس متناقض هر یک تو را به سویی می‌کشند باید ارتباط میانشان را قطع کنی و هر روز دست در دست یکی‌شان بگذاری بی آنکه دیگری بویی ببرد. اما لحظه‌هایی هم هست که این دو ناگهان با هم روبرو می‌شوند. اینجاست که به جان هم می‌افتند و زیر مشت و لگدهایشان له می‌شوی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۲

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

اا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی