نوشته‌ها

۱۵۷ مطلب با موضوع «کوتآه» ثبت شده است

۱۴۶

‏از تعلق میترسم چون هجران در پی دارد. تعلق فرو کردن قلابی است در بدن. اگر قلاب یکباره کنده شود تحمل درد آسانتر است. اما چطور میشود کنار آمد با زخمی که ذره ذره دارد دهان می‌گشاید و بزرگ میشود و تو حتی نمیدانی اصلا متوقف خواهد شد؟ و تا کجا پیش خواهد رفت؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۴۵

‏ناکامی هم زیباست، چون نطفه‌ی کامروایی در خود دارد. این نطفه میمیرد و غم شیرینْ هیولای هول‌انگیز میشود اگر ناکامی در ورطه‌ی تکرار بیفتد. در پس ابر تیره آفتاب نشسته و آنسوی خورشید بی لکه توده ابرهای سیاه جولان میدهند، اما تماشای ابرها که یکنواخت و مداوم شود خورشیدِ پشت تاریکی خاموش میشود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۴۳


تلخ‌تر از مرگِ آزادی، خو کردن به قفس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۴۱

‏به دل شب می‌زنم،
نه به قصد رویارویی
در آن پناهی می‌جویم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۴۰

‏دست دادیم و گذشتیم. دستانش دستگیره‌ی آهنی دری بسته بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۳۸

‏از تقابل و تضادها نمیتوان گریخت مگر با حصر و انزوای مطلق. در جامعه بودن خود را در معرض مشت‌های گره شده قرار دادن است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۳۶

چنگ زد‌ه‌ام به بوته‌ی خار و خلنگ‌

تا فرونیفتم در چاه

و تماشا می‌کنم هیبت عمق چاه را

تا از یادم برود

ناچیزیِ زخم دست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۳۳

از مرگ متحیر می‌شویم چون که وسعت توانایی و ادراک انسان را بسیار فراتر از ظرفیت جسمی سست و در حال تجزیه می‌دانیم. چطور می‌شود پذیرفت فروپاشی یک خورشید را در تصادف با قطره‌ای آب؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۳۱

خوابیدم
در رویای بازگشت به دیروز
چشم که باز کردم
فردا شده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۲۹

من از باتلاقی رهایی یافته‌ام اما این فکر که باتلاق هنوز زنده است و عده‌ای را به کام می‌کشد رهایم نمی‌کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۲۵

‏زندگی پیکار مستمر با مرگ است. یک پیکار وقتی ادامه می‌یابد که امید پیروزی داریم یا دستکم امید شکست نخوردن برای مدتی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۲۴

‏هدف که مقدس شد هر وسیله‌ای توجیه می‌شود. وقتی هدف به چنگ آوردن آفتاب است سر بریدن هزار شمع ناچیز جلوه میکند. و چه بسیار جلادان در تاریخ که با وعده‌ی دروغین آفتاب هزاران شمع سر بریدند و جز سیاهی ارمغانی نیاوردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۲۳

‏رنج ما را قویتر میکند.

ما قوی شدیم

و سراغ رنج‌های بزرگتر رفتیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۲۲

‏گرفتار در چنگال سیاهی و تشنه‌ی نور آنقدر فریاد زد و کمک خواست که جمعیتی از دور نمایان شدند با فانوس‌هایی در دستانشان، اما برای نجات نه، آمده‌ بودند برای تماشا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۲۱

‏مهربانی خالص وجود ندارد. مهربانی و ترحم یا فقط پوششی است بر میل تحقیر دیگری و برتری‌طلبی یا رگه‌هایی از تحقیر و سلطه‌جویی همیشه در آن دیده می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی