اگر زندگی ما لحظهای از کابوس پرندههاست، بیچاره آنکه زندگیاش در کابوس ماست!
در دنیایی زندگی میکنیم پر از زنجیر و زندان. اگر حتی سراسر زندگی بیهوده و بی معنی باشد، در چنین دنیایی اولین چیزی که معنا پیدا میکند طغیان علیه زنجیرهاست و ازین طغیان گریزی نیست. حتی خودکشی، این آخرین اقدام هم حمله به زنجیری است و حرکتی برای خلق معنا و امید. گیرم شوقی است بی دوام
در نگاه کسی که کشتن تو را امری مقدس و وظیفه قانونیاش میداند، زانو نزدن و دفاعت از جان و حق زندگی خویش رفتاری غیرمنتظره، وحشیانه و قانونشکنانه تلقی میشود
از خوابهای آشفته
به بیداری پناه میبریم
از کابوس زندگی اما
بیدار نمیتوان شد
مگر با خوابی شیرین