نوشته‌ها

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بیداری» ثبت شده است

۱۵۰

‏از خواب که بیدار میشوم مثل ماهی جدا مانده از آبم، افتاده بر ساحل خشکْ زیر تیغ آفتاب. میلی در من میگوید چشم ببند و فراموش کن آب را و بگذار آفتاب بسوزاند و خاکسترت کند. اما هر بار آفتاب را پس میزنم و دوباره میلغزم توی آب و جریان رود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۴۴

‏از رویاها و لذات بی مانند عالم خواب میشود این نتیجه را گرفت که مغز انسان به گیرنده رویا مجهز است و آن را جذب و هضم میکند اما فرستنده دنیای واقعیت خاموش است! ظرف لذت عالم بیداری محدود است. مرزهای واقعیت حتی چشم دیدن رویاهای ما را ندارند و همینکه به اوج رویایی میرسی بیدارت میکنند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۴۸

از خواب‌های آشفته

به بیداری پناه می‌بریم

از کابوس زندگی اما

بیدار نمی‌توان شد

مگر با خوابی شیرین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۳۴

رویا را پشت سر می‌گذارم

و از خواب بیدار می‌شوم

جای دشت را دیوار می‌گیرد

جای دستان تو را

فنجانی چای تلخ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۳۲

اشیاء

در خاموشی خود آرمیده‌اند

ما بر هر یک نامی می‌گذاریم

تا بیدارشان کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۳۱

به خوابم آمدی

و چه هجرت غم انگیزی شد

بیدار شدن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی