نوشته‌ها

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امید» ثبت شده است

185

‏مایلم حفره‌ی درونم که همه‌ی نداشته‌هایم را در خود جا داده پر کنم. تنبلی‌ام از وسعت حفره است، از ناتوانی در پر کردنش.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۷۹

‏تو میخواهی چشم انداز روشن مسیرت و باورمندی‌ات به معنای زندگی ناهموار و متزلزل نشود پس هر صدای مخالفی را به مانند رویکردی ناقص و انحرافی تلقی میکنی. این واکنش برخاسته از آن ایمان دیرین توست نه حقیقت جویی. تو فقط هراس داری از سنگینی بار معنای زندگی بر دوشت کاسته شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۵۳

‏تشنگی لازمه‌ی لذت سیراب شدن است. ضرورت رسیدن به هر لذت عبور از چاله‌ی رنجی است و من به امید تبسمی کمرنگ، پایم را از گل و سنگلاخ مسیر زخمی و آلوده کرده‌ام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۲۵

‏زندگی پیکار مستمر با مرگ است. یک پیکار وقتی ادامه می‌یابد که امید پیروزی داریم یا دستکم امید شکست نخوردن برای مدتی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

١٠٧

‏میلی هست برای بیشتر فرو رفتن، در او که از تعالی و خروج از باتلاقی بازمانده. امیدْ حرکت است و برای اسیر در باتلاق گاه ناامیدی آخرین چاره است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۸۶

تصور ساحل است که ما را در دریای طوفانی زنده نگه داشته. سرآسیمه دست و پا می‌زنیم تا از هم پیشی بگیریم و ساحل روشن را فتح کنیم، اما یک یک فرو می‌رویم در خندق قیرگون امواج. آنها که می‌دانند ساحلی در کار نیست زودتر ناپدید می‌شوند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۶۴

در دنیایی زندگی می‌کنیم پر از زنجیر و زندان. اگر حتی سراسر زندگی بیهوده و بی معنی باشد، در چنین دنیایی اولین چیزی که معنا پیدا می‌کند طغیان علیه زنجیرهاست و ازین طغیان گریزی نیست. حتی خودکشی، این آخرین اقدام هم حمله به زنجیری است و حرکتی برای خلق معنا و امید. گیرم شوقی است بی دوام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی