نوشته‌ها

۴۰

به جنگلی آتش گرفته می‌مانم

کبریت را کس دیگری انداخته

شعله‌هایم اما چنان هر سو قد می‌کشند

که در دلم انگار

میلی به خاموشی نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۳۹

خیابان آشفته‌ام می‌کند

آسمان تنهایم

هر گوشه‌ی جهان

تکه‌ای از من است

به هر سو بگریزم

به خودم می‌رسم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۳۸

من یعنی منِ تنها

با تو که باشم من نیستم، تویی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۳۷

دلم اگر صخره‌ای باشد

ساکن در ساحلی خاموش

دلتنگی حتما

شکل موج‌هاست

که می‌آیند

چنگ می‌کشند

چنگ می‌کشند

چنگ می‌کشند...

صخره‌ای فرومی‌افتد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۳۶

خسته از دورنگی‌ها

برف را تماشا می‌کنم

تا انتها سپید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۳۵

راه را برای جاده گشودند

درخت به حاشیه رفت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۳۴

رویا را پشت سر می‌گذارم

و از خواب بیدار می‌شوم

جای دشت را دیوار می‌گیرد

جای دستان تو را

فنجانی چای تلخ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۳۳

مِه

همین دو حرف پیداست

از هزاران سروده‌اش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۳۲

اشیاء

در خاموشی خود آرمیده‌اند

ما بر هر یک نامی می‌گذاریم

تا بیدارشان کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۳۱

به خوابم آمدی

و چه هجرت غم انگیزی شد

بیدار شدن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۳۰

او که مرگ می‌خواهد از مرگ نمی‌گوید، می‌میرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۲۹

پرده را کشیدیم

آنسوی پنجره هم چیزی نبود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۲۸

اما رود هیچ تعجب نکرد، ماهی مرده را کناری زد و به راه خودش رفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۲۷

از زیبایی تهی‌ست مهتاب

در انتظار برف که نشسته باشی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۲۶

باران تندی گرفت

ما خیس شدیم

درختان زیبا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی