بت سازی راهی برای ابطال ناپذیر کردن عقایدی است که با زبان استدلال قادر به دفاع از آنها مقابل انتقادات نیستیم، زیرا حفاظی فراتر از استدلال لازم است برای ضدضربه کردن بتی که چون کودکِ در گهواره در آغوشش نشستهایم. بتی که ویرانیش به معنی سقوطِ ماست.
بت سازی راهی برای ابطال ناپذیر کردن عقایدی است که با زبان استدلال قادر به دفاع از آنها مقابل انتقادات نیستیم، زیرا حفاظی فراتر از استدلال لازم است برای ضدضربه کردن بتی که چون کودکِ در گهواره در آغوشش نشستهایم. بتی که ویرانیش به معنی سقوطِ ماست.
میگفتند این ابر سیاه سیلی ویرانگر را حامله است و اگر ببارد از ما خاطرهای هم نمیماند. و ما سالها در فکرمان سیل و تباهی را تجسم کردیم و از درون فرسوده شدیم اما ادامه دادیم، زیرا که هنوز زندگی برقرار بود، زیر سایهی سیاه ابری که نه گذشت و نه فروریخت.
وقتی که تنهایی، هر چیزی که زندگی در آن جاریست به تندیس یادبودی از خاطرهای دور بدل میشود. تنهایم، و همه اشیاء پیرامون اسکلتهای به جا مانده از زندگانی است که سالهاست مردهاند.
میلی هست برای بیشتر فرو رفتن، در او که از تعالی و خروج از باتلاقی بازمانده. امیدْ حرکت است و برای اسیر در باتلاق گاه ناامیدی آخرین چاره است.
خشم و اندوه محصول مبارزه است. زمانی رنج گرفتاری در باتلاق را حس میکنی که در حال تقلایی برای گریختن از آن.
در فاصله سالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۳ چندین ژاپنی در شهرهای ساحلی این کشور توسط ماموران کرهای ربوده شده و به کره شمالی برده شدند. از آنها برای آموزش زبان و فرهنگ ژاپنی به جاسوسهای کرهای استفاده میشود تا جاسوسها بتوانند در نقش گردشگران ژاپنی به ماموریتهای برون مرزی اعزام شوند.
یکی از این افراد یائهکو تاگوچی است. او در ۲۲ سالگی ربوده شد و با وجود وعدههایی که مقامات کره شمالی به او دادند اکنون ۴۱ سال است به ژاپن بازنگشته. او را آخرین بار کیم هیون هی دیده. زنی که با پاسپورت ژاپنی به بغداد رفت و هواپیمای مسافربری کره جنوبی را منفجر کرد و در بحرین دستگیر شد. یائهکو معلم ژاپنی کیم در زمان تعلیم او در دستگاه اطلاعاتی کره شمالی بود.
مورد دیگر مگومی یوکوتا است که در سال ۱۹۷۷ در ۱۳ سالگی در راه مدرسه به خانه ربوده شد. رژیم کره شمالی مدعی است مگومی سال ۱۹۹۴ خودش را کشته. همسر مگومی هم تایید کرده. او در پیونگ یانگ با مردی مشابه خودش که از کره جنوبی ربوده شد ازدواج و یک دختر به دنیا آورد. پدر و مادر مگومی اما همچنان بعد ۴۲ سال با این باور که مقامات کره شمالی دروغ میگویند پیگیر برای پیدا کردن دخترشان هستند.
بیشترین آسیب را از این پروژهی ربایش کره جنوبی دیده. از سال ۱۹۵۳ بعد از پایان جنگ دو کره ۳۸۰۰ نفر از شهروندان کره جنوبی ربوده شدهاند که ۴۸۹ نفر از آنها هنوز در خاک کره شمالی هستند.
چند کابوس رایج: سقوط از ارتفاع، بی اختیار رفتن به مکانی زشت و هراسانگیز، از دست دادن توانایی تحرک و تکلم، حمله جانوران وحشی. در همه یک نقطه مشترک هست: رنج تحمیلی و نداشتن اختیار و اراده برای گریز یا مقابله.
پس پیشبینی ناپذیری حوادث، وقوع حوادث بی دخالت ارادهی فردی، بیاختیاری و از دست دادن توان و ارادهی احتراز از رنج کابوس بزرگ بشر است!
ورزش اختراع شد تا خشم و درنده خویی بشر با گذر از فیلتر تمدن در وضعیتی کنترل شده قرار گیرد و میل به ویرانگری و خشونت به هنجار و ارزشهای مطلوب جامعه مثل مقاومت و شجاعت و ایثار و صلح تبدیل شود اما چون اصل امیال بشر تغییری نکرده ورزش شده میدان تلبیس و نیرنگ و تمارض. نمونهاش فوتبال
ترسی که تحت عنوان ترایپوفوبیا طبقه بندی شده را اینطور میتوان توصیف کرد: ترس از اضمحلال از درون بی آنکه توانایی تصرف و دخالت در پیشروی آن را داشته و یا حتی روند فساد و تجزیه را بتوانیم رویت کنیم. آنها مبتلایند که رنجی تحمیل شده و دردی ناخواسته و بی دخالت اراده را تجربه کردهاند. با این حساب همه به نوعی مبتلاییم چون همه میدانیم که در حال تعفن و تجزیه هستیم و ارادهای برای توقفش هم نداریم.