خسته از نشستن و سکون
آرزو داشتم پرنده باشم،
خواب دیدم پرندهای هستم
خسته از پرواز
طعم آزادی را نمیتوان چشید مگر در کنار قفسها. مثل او که در جستجوی هوایی تازه و رهایی از قید و بند روزمرگی از خانه و شهر به کوهستان میگریزد و در کوهستان پشت به صخرهها مینشیند تا شهر را تماشا کند و تکاپو و تقلای بشر را در قفس خودساخته اش. یا او که برای پرواز و درک لذت اوج گرفتن سوار بر هواپیمایی کیلومترها از زمین فاصله میگیرد و درست آن لحظه که میفهمد معلق در دل آسمان است از پنجره هواپیما چشم میدوزد به زمین