نوشته‌ها

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «موج» ثبت شده است

۸۶

تصور ساحل است که ما را در دریای طوفانی زنده نگه داشته. سرآسیمه دست و پا می‌زنیم تا از هم پیشی بگیریم و ساحل روشن را فتح کنیم، اما یک یک فرو می‌رویم در خندق قیرگون امواج. آنها که می‌دانند ساحلی در کار نیست زودتر ناپدید می‌شوند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۵۱

موجی از غم

به سینه‌ام می‌کوبد و فرومی‌ریزد

حس می‌کنم سنگینی‌اش را

که از راه گلویم پایین می‌لغزد

گرم و تلخ

آماده می‌شود

برای حمله‌ای دیگر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۳۷

دلم اگر صخره‌ای باشد

ساکن در ساحلی خاموش

دلتنگی حتما

شکل موج‌هاست

که می‌آیند

چنگ می‌کشند

چنگ می‌کشند

چنگ می‌کشند...

صخره‌ای فرومی‌افتد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی