تو رفتی
و سکوتی جایت را گرفت
و سکوتی با من ماند
تا خیابان
تا خانه
تا توی گور.
رازی در این سکوت است. کلمات را به کار گرفتم تا معما حل شود، سکوت تکه تکه شد و راز پنهانتر.
از سکوتِ بیشه است، زیبایی آواز پرنده
از سیاهی شب است، درخشش ستارهها
از نیستی است، ظهور جرقههای هستی
دلم اگر صخرهای باشد
ساکن در ساحلی خاموش
دلتنگی حتما
شکل موجهاست
که میآیند
چنگ میکشند
چنگ میکشند
چنگ میکشند...
صخرهای فرومیافتد