نوشته‌ها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زخم» ثبت شده است

۱۵۳

‏تشنگی لازمه‌ی لذت سیراب شدن است. ضرورت رسیدن به هر لذت عبور از چاله‌ی رنجی است و من به امید تبسمی کمرنگ، پایم را از گل و سنگلاخ مسیر زخمی و آلوده کرده‌ام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۴۹

‏ما زخم خوردیم و آتش خشم در دلمان شعله کشید اما چون به بیرون راهی نیافت تنها خودمان را سوزاند. عده‌ای ذره ذره خاکستر شدند و آنها که زخمشان کاری بود یکباره گُر گرفتند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۳۶

چنگ زد‌ه‌ام به بوته‌ی خار و خلنگ‌

تا فرونیفتم در چاه

و تماشا می‌کنم هیبت عمق چاه را

تا از یادم برود

ناچیزیِ زخم دست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۵۸

 بر چهره ی خاطرات شاد غبار فراموشی می نشیند زخم‌های کهنه‌ را اما دستی هر روز سمباده می کشد. دستی پنهان، دستی کثیف 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی