نوشته‌ها

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دست» ثبت شده است

۱۴۰

‏دست دادیم و گذشتیم. دستانش دستگیره‌ی آهنی دری بسته بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۴۱

آخرین پرنده هم پرید

حالا درخت را نگاه می‌کنم

درخت بی پرنده را

که مثل دستان خالی نیازمندی

رو به آسمان دراز است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۳۴

رویا را پشت سر می‌گذارم

و از خواب بیدار می‌شوم

جای دشت را دیوار می‌گیرد

جای دستان تو را

فنجانی چای تلخ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی