نوشته‌ها

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «درد» ثبت شده است

١٨١

‏بیان درد برای دیگری همیشه مثل رها کردن حبابی در هوا نیست که با سرانگشتی بترکد؛ شاید اجازه داده‌ای دردها به بیرون یورش ببرند و مثل سگ‌های وحشی از بیرون هم احاطه‌ات کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۴۶

‏از تعلق میترسم چون هجران در پی دارد. تعلق فرو کردن قلابی است در بدن. اگر قلاب یکباره کنده شود تحمل درد آسانتر است. اما چطور میشود کنار آمد با زخمی که ذره ذره دارد دهان می‌گشاید و بزرگ میشود و تو حتی نمیدانی اصلا متوقف خواهد شد؟ و تا کجا پیش خواهد رفت؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

کسی نمی‌دانست

حرفی نگفتیم

که کسی نمی‌دانست

درد درخت بی بار و بر را.

بی صدا پژمردیم

خشکیدیم

افتادیم

درد درخت افتاده را هم

کسی نمی‌دانست؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی