نوشته‌ها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باران» ثبت شده است

۱۶۹

‏برای ما که جهانی دیگرگونه می‌خواهیم باران و درخشش ناگهانِ صاعقه منظره‌ای نو است، اما هر چه باشد باران است و همدست همین دنیا. از پشت پنجره کنار می‌رویم و پرده‌ها را می‌کشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۱۰۹

‏می‌گفتند این ابر سیاه سیلی ویرانگر را حامله است و اگر ببارد از ما خاطره‌ای هم نمی‌ماند. و ما سال‌ها در فکرمان سیل و تباهی را تجسم کردیم و از درون فرسوده شدیم اما ادامه دادیم، زیرا که هنوز زندگی برقرار بود، زیر سایه‌ی سیاه ابری که نه گذشت و نه فروریخت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۴۳

در هیئت پاره ابری

آمدی

باریدی

ویران کردی.

تو لطافت ابرها بودی اما

نطفه‌ی خشمی هم

در دلت پنهان بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

۲۶

باران تندی گرفت

ما خیس شدیم

درختان زیبا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی