نوشته‌ها

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آنارشیسم» ثبت شده است

جورج اورول و جنگ اسپانیا

جورج اورول سال ۱۹۳۶ زن و زندگی در انگلیس را رها میکند و عازم اسپانیا میشود تا داوطلبانه تحت لوای گروه‌های کمونیست و آنارشیست علیه ارتش فرانکو که قصد کودتا دارد بجنگد. او ماه‌ها در بدترین شرایط بهداشتی و غذایی در جبهه‌ها کنار جناح چپ می‌ایستد و میجنگد اما بعد یک سال پاداشی که دریافت میکند برچسب خائن است که کمونیست‌ها و "رفقا" به او میزنند و تحت تعقیب قرار میگیرد و ناچار به فرار از اسپانیا میشود. یک عامل پیروزی فرانکو همین چند دستگی و تمامیت خواهی جناح مقابل است. در حالی که ارتش فرانکو در حال پیشروی است کمونیست‌ها و آنارشیست‌ها یقه همدیگر را گرفته توی سر هم میزنند که چه کسی قدرت را باید در دست داشته باشد و در میان خودشان هم جنگی در می‌گیرد!


فکر میکنم نوشتن قلعه حیوانات و ۱۹۸۴ با آن شور و حرارت بیشتر یک تسویه حساب شخصی به علت کینه‌ای بوده که اورول در جنگ اسپانیا از کمونیست‌های پیرو استالین به دل گرفت. اورول خوک‌های قلعه حیوانات را نماد بلشویک ها میدانست.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

آنارشیسم به روایت لوئیس بونوئل

لوئیس بونوئل در کتاب خاطراتش از جنگ اسپانیا مشاهداتش از رویکرد و رفتار آنارشیست‌ها را اینگونه شرح داده:

آنارشیست ها وقتی میخواستند سر مخالفی را زیر آب کنند معمولا شب‌ها سراغش میرفتند و میگفتند: "بیا بریم گشتی بزنیم." و من میترسیدم یک شب درِ خانه‌ام را بکوبند و این جمله را بگویند...
یک بار که برای دیدن سردبیر مجله کارگری آنارشیستی ال‌سندیکالیستا به کافه کاستیا رفته بودم، او گفت: «ما در توره لودونس یک پایگاه آنارشیستی تشکیل داده‌ایم و تا حالا ۲۰ خانه را تصرف کرده‌ایم. تو بیا یکی از آن‌ها را بردار.» از حرف او مبهوت ماندم: این خانه‌ها مال کسانی بود که یا تیرباران شده و یا فرار کرده بودند...
چریک‌های آنارشیست از دامنه کوهستان گواداراما که جنگ جریان داشت، هر شب به شهر سرازیر می‌شدند و میکده‌ها را چپاول می‌کردند. روزی با دوست آهنگ‌سازم در کافه‌ای غذا می‌خوردیم. خبر داشتیم که پسر صاحب کافه در جنگ با نیروهای فرانکو در حوالی سیرا گواداراما به سختی مجروح شده است. ناگهان چند آنارشیست مسلح وارد شدند و با گفتن «درود هم‌قطاران!» شراب خواستند. من نتوانستم خشم خود را نگه دارم و به آن‌ها گفتم به جای چپاول کردن مغازه مرد شریفی که پسرش در بستر مرگ افتاده، بهتر است به کوهستان بروند و مبارزه کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی

هیپی‌ها و اتوپیابازی

 

جنبش هیپی‌ها دهه ۱۹۶۰ با ظهور "چپ نو" علیه سرمایه داری و لیبرالیسم در آمریکا شکل گرفت. گروهی رادیکال که با موی بلند و ژولیده و بدن عریان یا پوشش نامتعارف بعنوان نمادی از آنارشیسم و بی قیدی و ضدیت با سیستم سربرآوردند و ‏بدنبال یک زندگی بدور از مظاهر تمدن و سرمایه داری و تشکیل کمون اتوپیایی و زندگی اشتراکی بودند و صلح و برابری و آزادی‌های جنسی را تبلیغ می‌کردند و به مواد مخدر و روان‌گردان‌ها هم علاقه خاصی داشتند. ‏رفتار نمایشی و به اصطلاح شوآف و توجه طلبی رایج میان گروه‌های چپ و آرمانگرا در صورت تشدید به اختلال شخصیت نمایشی تبدیل میشود که نمونه این اختلال را در جریان هیپی میتوان دید. همان نشانه‌ها شامل جلب توجه، بازیگری، هیجان طلبی، نگاه سیاه و سفید، وهم آرمانگرایی، نگاه پیامبرانه و ظاهرسازی پر زرق و برق در این گروه مشهود است. ‏با این تفاوت که با مصرف ماریجوانا و ال اس دی این نشانه‌ها را چند برابر تشدید می‌کردند.

تصور به هم زدن روال سیستم و حرکت خلاف جریان یک اجتماع و متلاشی کردن چرخ‌های دولت و ایجاد اجتماعی نو با قواعد آرمانی برای آدمی خشمگین و عاصی جذاب است اما توقع واقعیت یافتن این تصور ‏با یک سازماندهی کودکانه و رفتارهای نمایشی و رقص و آواز و بازی و یا توسل به اقدامات خشن تروریستی نتیجه‌ی همان آرمانگرایی است که فرد قادر به تفکیک پندار شاعرانه از شرایط عینی و حدود واقعیت نیست و حقوق و حریم دیگران را مقابل هدفش بی اهمیت میبیند چون خودش را پیامبری میداند معجزه گر! ‏این افراد که در خلاء بی معنایی و روزمرگی سرگردانند برای پر کردن حفره وسیع درونشان اقدام به دین سازی میکنند و اینجاست که به پرت و پلاگویی می افتند و به رفتارهای بی منطق جنون آمیز دست میزنند. یک راه ساده کشف نمایشی و فریبکارانه بودن رفتارها و شعارهای این گروه و دوستان همفکرشان مقایسه ادعاهای ‏آنها با زندگی واقعی و شخصیت خودشان است. هیپی ها از صلح و آرامش و محبت و برابری و حذف سلسله مراتب و حمایت از زنان و مبارزه با مصرف گرایی میگویند اما زورگویی و قتل و بیماری (از جمله بیماری‌های مقاربتی) و خودکشی و تجاوز و دزدی و جنون و مصرف افراطی مخدر به مراتب در میان‌شان گزارش شده. ‏یا مثلا خودشان را ضد جنگ میدانستند اما در مواردی پارک نشینی و برنامه پرورش شپش را رها میکردند و گروه‌های چریکی تشکیل میدادند تا با وسیله زور و خشونت علیه سیستم مبارزه کنند! ژست ضد جنگ تنها پوششی بود برای اعتراض آنها علیه جنگ‌های آمریکا با کشورهای کمونیست بخصوص ویتنام و نه جنگ به معنای کلی و با پایان جنگ ویتنام یک هسته اصلی جنبش هیپی فروپاشید و این جریان پر حرارت کم کم سرد و خاموش شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد خان‌میرزایی