از بی بالی ماست
که آسمان زیباست
پا فقط رفتن میداند، چشم است که میگوید به کجا. چشمم خیره به کهکشان و پایم در لجن تیره گرفتار
آخرین پرنده هم پرید
حالا درخت را نگاه میکنم
درخت بی پرنده را
که مثل دستان خالی نیازمندی
رو به آسمان دراز است
خیابان آشفتهام میکند
آسمان تنهایم
هر گوشهی جهان
تکهای از من است
به هر سو بگریزم
به خودم میرسم