ما زخم خوردیم و آتش خشم در دلمان شعله کشید اما چون به بیرون راهی نیافت تنها خودمان را سوزاند. عدهای ذره ذره خاکستر شدند و آنها که زخمشان کاری بود یکباره گُر گرفتند.
ما زخم خوردیم و آتش خشم در دلمان شعله کشید اما چون به بیرون راهی نیافت تنها خودمان را سوزاند. عدهای ذره ذره خاکستر شدند و آنها که زخمشان کاری بود یکباره گُر گرفتند.
میتوانی او را به تاریکی و سرما عادت دهی مادامی که از نور و گرما بی خبر است. اگر شعلهی شمعی را به او نشان دادی نمیتوانی مانع شوی که به جستجوی آتشی بزرگتر نرود و اگر آتش را دید روزی خورشید را خواهد یافت.
به جنگلی آتش گرفته میمانم
کبریت را کس دیگری انداخته
شعلههایم اما چنان هر سو قد میکشند
که در دلم انگار
میلی به خاموشی نیست.